بعد از مدت ها دوباره دارم متن میذارم ...
تنهایی که مزه نداره...
فقط اومدم بگم دلم برای یار وبلاگیم تنگ شده، قدیمی ترین یارم
دلم تنگه برای خنده های غیر قابل کنترلش... شیطنتاش... غرفه گرفتنامون... و همه خاطراتی که با هم داریم
نمیدونم چرا از هم دور شدیم
نمیدونم به اینجا سر میزنی یا نه
سحری نامردی کجایی خواهر کوچولوم
سلام
سحر خوبم خوبی؟
خنده داره دلم واسه نگین تنگ شده دنبال یکی می گشتم بشه باهش درد دل کرد که نبود تو هم که نیستی اما به قول نگین می دونم میشنوی و جوابم را میدی
چرا نگین اینحوری شد واسه من
پس من کی بزرگ میشم
تا کی باید بغض گلومو بگیره
هان سحری جواب بده دیگه
خدافظ عزیزم
آجی سحر سلام
دوست دارم هرجا هستی تو تو این دنیا مثه خواب مثه یه تیکه ابر کوچولو واسه م بودی
شاد و کوچولو باشی هرجا پیش هرکی هستی عزیز هر کی هستی سلام داداش امین را ابلاغ کن بهش
ای سحری نمیری نه بنیری ک نیستی کجایی تو کوچولو زنگ میزنم خونه تون ها اکه پیدات نشه
سلام عزیزمخوبی؟ نگینم
دختری با دامن حریر
امیدوارم بیینی پیامم رو
بهم ایمیل بده اگه دیدی