دیروز با بابک و فرشید رفتیم ابراکت خریدیم ( نیس خیلی چاقم می خوام لاغر شم یه زره)
همون دو نفری که در بالا ذکر کردم امروز رسما اعلام کردن که نمیان دیگه (به مدیران با لیاقت ) . ولی نفهمیدم وحید چی کا کرد
به خاطر ناراحتی های امروز مقداری سردرد شدیم و تصمیم به پیاده روی گرفتیم و بین راه قصد کردیم بریم به شهر کتاب و کتابی بخریم که حالمان را بهبود بخشید البته یک مقداری اندکی از حالمان را . و کتاب ۶۰ نکته برای زندگی بهتر را خریدیم ( حالا اینکه چه ربطی داره رو نمی دونم)
خلاصه اینکه از این به بعد کار کردن تو عرشیان خیلی جذاب است .
منم اب راکت 2 ماه پیش خریدم پدرم در اومد... تازگیام اب کینگ خریدم... ولی با همون اب راکت راحت ترم!