-
بهای یک سنت
3 اسفند 1386 10:34
(فقط به خاطر قاف عزیز) پسر کوچکی ، روزی هنگام راه رفتن در خیابان ، سکه ای یک سنتی پیدا کرد .او از پیدا کردن این پول ، آن هم بدون هیچ زحمتی ، خیلی ذوق زده شد . این تجربه باعث شد که او بقیه روزها هم با چشمان باز سرش را به سمت پایین بگیرد و در جستجوی سکه های بیشتر باشد . او در مدت زندگیش ، 296 سکه 1 سنتی ، 48 سکه 5 سنتی...
-
یک ساعت ویژه
2 اسفند 1386 23:36
مردی دیروقت ‚ خسته از کار به خانه برگشت. دم در پسر پنج ساله اش را دید که در انتظار او بود. سلام بابا ! یک سئوال از شما بپرسم؟ - بله حتمآ. چه سئوالی؟ - بابا ! شما برای هرساعت کار چقدر پول می گیرید؟ مرد با ناراحتی پاسخ داد: این به تو ارتباطی ندارد. چرا چنین سئوالی میکنی؟ - فقط میخواهم بدانم. - اگر باید بدانی ‚ بسیار خوب...
-
[ بدون عنوان ]
29 بهمن 1386 21:30
ببخشیدا شرمنده...... اونایی که دوست دارن ما عتیقه ها رو ببینن در زمان مقرر ٬باید اول بی زحمت بگن کجای تهران مستقرن که ما بفهمیم که کی چقدر زحمت خواهد کشید . امیدوارم کسی تفره نره (قابل توجه خانم قاف ) این چشمکه چقدر مسخرس !!! چشمانمان خیلی درد میکنه دیگه نوشتن از توان ما خارج شد . شرمنده .
-
این روزا همه جا حرف از آوامِ...
29 بهمن 1386 15:02
مرد با اندکی خرید در دست وارد میشود و رو به زن که مشغول جون کندن در مطبخ است میفرماد: ببین چی خریدم! اما زن با زیرکی تمام به مرد جواب میدهد: اِ... اینم که آوام! این دیگه چیکار میکنه...؟! و مرد به شرح وقایع میپردازد. چند روز بعد... مرد با زیرکی تمام وارد منزل میشود...! زن در حال جون کندن و با تعجب تمام به او نگاه میکن!...
-
وعده دیدار
27 بهمن 1386 11:20
جونمون براتون بگه که کارگاه اصلا دلچسب نبود. در مورد همه چیز صحبت شد جز گرافیگ . البته صحبت شدا ولی همش ربطش دادن به مطبوعات و گرافیک مطبوعاتی که در کلا کسل کننده بود و باعث شد که ما دچار خمیازه شویم . ( امیدوارم قاف عزیز جواب شو گرفته باشه ) همین جا جا داره کم کاریه اون یکی دختررو گزارش کنم . همینو میخواستی آره ؟ یه...
-
راضی
23 بهمن 1386 19:49
سلام میکنم به تو ای خواننده . قرار شده که من و اون یکی دختره پنشمبه بریم سالن راضی یا شایدم رازی . برای کارگاه گرافیک و از اینجور سوسول بازیا . و از اونجایی که همه میدونن این سالن کجاست و چییه دیگه توضیح نمیدم. اینو گفتم که اگه یه وقت کس دیگه ای هم می خواست بره آمار خودشو به ما بده. اگرم نخواست نده . ( گذشته از همه...
-
روز پیروزی جمهوری اسلامی ایران
22 بهمن 1386 14:30
همین جا جا داره به تمام عاشقان این مرز و بوم و همچنین عاشقان این ولایت پیروزی با شکوه انقلاب اسلامی رو تبریک بگم . البته میدونم که تک تک شما عزیزان الان با حضور با شکوهتان در راهپیمایی ۲۲ بهمن مشت محکمی بر دهان آمریکا اسرائیل (کلاْ خارج) کوبیدید .
-
محراب
21 بهمن 1386 21:35
تهی بود نسیمی سیاهی بو.د و ستاره ای هستی بود و زمزمه ای لب بود و نیایشی من بود و تویی نماز و محرابی * آقای سپهری * ( مرض به روز رسانی بود که انجام شد )
-
جهیز برون ما انفجار نور بود
16 بهمن 1386 12:55
دیروز رفته بودیم برای جهیز خرگوش بهاری یخچال و گاز و از این چیزا بخریم، تازه اونجا بود که فهمیدم چقدر مردم( دور از جون شما) مصرف گران. تو مغازه بودیم که یه مرده اومد و از فروشنده سراغ گاز ۶ شوله میگرفت فروشنده بهش توضیح داد که بابا جان گاز ۶ شعله ۲تا شعله وسطش نزدیک به همه به درد نمیخوره، مردک جواب میده: در عوض مثل...
-
داستان های دایناسور و سیمرغ
14 بهمن 1386 22:46
زن خوب تو دنیا مثل دایناسور میمونه که نسلش منقرض شده ولی مرد خوب مثل سیمرغه که از اول افسانه بوده !
-
تقدیم به قاف
13 بهمن 1386 14:02
و "قاف" حرف آخر عشق است آنجا که نام "تو" آغاز میشود و قاف حرف اول قلب است آنجا که نبض واژههای تو دلتنگ میشود و قاف حرف اول قله است آنجا که بادبان غزلهات باز میشود و قاف حرف اول قاصدک است آنجا که شعر برای تو پرواز میشود و قاف حرف اول قبله است آنجا که شعر تو آواز میشود و قاف قاب دلمردهی تنهایی ماست آنجا که نام...
-
درخت گلابی
8 بهمن 1386 15:41
- توی حیاط خونه ما توی سرد ترین روزای زمستون وقتی حتی یه برگم روی تموم درختا پیدا نمیکنی برق دو تا برگ سبز روی درخت گلابی نظر چشماتو به خودش جلب میکنه . آره وقتی هیچ جای حیاط اثری از سبزی نیست و همه جا رو سفیدیِ برف گرفته به راحتی میتونی دو تا برگ مصنوئی سبزُ بالاترین شاخه درخت گلابی بببینی پ.ن: دیروز از زیر کمدم...
-
زندگی معنا دار می شود !!!
8 بهمن 1386 11:13
ADSLام مبارک
-
روزی/جایی/وقتی
7 بهمن 1386 21:34
روزی/جایی/وقتی کسی برایت خواهد گفت قصه ی دخترک ساده ای را که گم شده بود؛ خیلی روز پیش تر دنبال عروسکش میان برف ها، وقتی دانه های انار را کلاغ ها ربوده بودند به جای دانه های یاقوت... (دزدی شده از قصر قورباغه ها ! )
-
از همه جا
24 دی 1386 18:12
امتحانمو ۲۰ شدم. ماهیم خوب نمیشه.. ینی میگی میمیره ؟؟؟
-
تغیرات
23 دی 1386 19:00
امیدوارم از قالب جدید ما همه خششون بیاد. سحر جون تو هم خوشت میاد دیگه نه؟ بالا خره فردا تلسم این پروژه ۳دی میشکنه و ما میریم دانشگاه و خلاص . همین بود خبر های امروز
-
[ بدون عنوان ]
22 دی 1386 11:58
سحر نکنه منظورت منم از نوشته های پایین ؟؟؟؟؟ هان ؟؟؟؟ بابا من که اگه از همین الان مودام برف بیاد تا اخر زمستون هر روز ذوق میکنم به عشق دیدن بارش برف از خواب بیدار میشم و هر روزش برف بازی میکنم. تو که خودت این چیزارو میدونی که بابام جان . بگذریم. راستی یه خبر بد . یعنی خیلی بد . خیلی خیلی بد.(لطفا مطلب زیرو با حالت...
-
[ بدون عنوان ]
21 دی 1386 22:41
روز اول ذوق می کنی خودتو میکشی انگار این آخرین فرصته . می ری برف بازی . پرده ها رو میکشی کنار بارشش رو تماشا میکنی، روی اجاق قابلمه قل قل میکنه ... دم به دم چایی دم میکنی یا قهوه ! هی زارت و زورت یا شاید هم فِرت و فورت از منظره ی برفی جلوی پنجره عکس میگیری . فردا صبحش دوباره از خواب پا نشده نگاه میکنی لبخند می زنی...
-
تعطیلات مزاحم
21 دی 1386 22:01
با با این چه وضعیه هی برف میاد هی تعطیل میکنن هی برف میاد هی تعطیل میکنن هی برف میاد هی ...... اه خسته شدم واسه چی تعطیل میکنن اخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ عرضم به حضورتون که این روزا هیچ اتفاق خاصی نمیوفته . البته از صدقه سر این تعطیلات همش تو خونه ایم. اتفاقی هم بیفته ما نمیفهمیم. از همه ی اینا بگذزیم یکی نیست به ر - الف بگه...
-
رهایی
17 دی 1386 16:15
به به بالاخره امتحان زبانمونو هم دادیمو خلاص شدیم. با این وجود میمونه یه ۳دی مکس که پروژشو هم بدیم و دیگه کلا خلاص شیم. البته بعد از همه اینا گلاب به روتون میمونه درسایی که سقوط کردن. میدونید که!! که اونا عبارت اند از : تاریخ ایران و جهان - زبان عمومی و زبان فنی . ببخشید دیگه سانسور شد.
-
[ بدون عنوان ]
17 دی 1386 14:26
فکر کنم تونستم با یه لیوان چایی گرم خودم و دلگرم کنم! سحر کوچولو
-
عنوان نداره
15 دی 1386 19:20
من خودم حوصله خوندن مطالب طولانی یو به هیچ عنوان ندارم. ولی شما برین ای قسمت دوست من را بخونید.قشنگه ینی بد نیست. موتوشکر
-
اصل و فرع
14 دی 1386 20:30
به قول روباه : ( آنچه اصل است از دیده پنهان است) بفرما اینم از بار مفید اطلاعات وب لاگ ما . انوقت هی بگین بی محتواس
-
دوست من
14 دی 1386 20:24
دوست من ، تو خوب هشیار و دانا هستی ؛ یا نه تو عین کمالی – و من هم با تو از روی دانایی و هشیاری سخن می گویم . گرچه من دیوانه ام . ولی دیوانگی ام را می پوشانم . می خواهم تنها دیوانه باشم . دوست من ، تو دوست من نیستی ، ولی من چگونه این را به تو بفهمانم ؟ راه من راه تو نیست ، گرچه با هم راه می رویم ، دست در دست . کتاب...
-
[ بدون عنوان ]
14 دی 1386 17:03
شوی خرگوش بهاری از مشهد برگشته حالا به جای حسین ابن فریدون بهش میگم مشهدی حسین . محسا برو این صفحه رو بخون سحر کوچولو
-
بعد از شام
13 دی 1386 22:20
بله داشتم میگفتم که : دیروز جا همه خالی رفته بودم خونه سحر اینا (همون روز که برف میومد. ok?) جونم براتون بگه که به اندازه تمامه عمرم عکس دیدم فقط۲ ساعتی نشسته بودیمو میدیدیم. از عکسای تولد ۲ سالگی سحر گفته تاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا نامزدی خواهرش . بعد از این برنامه ها رفتیم تو حیاط و...
-
بار مطلب
13 دی 1386 21:36
همان طور که همه مستزحرند یا مسحذترند یا مستذحرند یا یه چیز تو همین مایه ها مطالبی که توسط ما یا بهتر بگم من دراین وب لاگ منتشر میشه بسیار مفید میباشد از همین رو می خاستم یه بار علمی مفید تری را انتشار دهم . تشویق . بسه دیگه فلا باید برم شام میل کنم تانیم ساعت دیگر باز خواهم گشت و مطالب را منتشر خواهم کرد نقطه
-
[ بدون عنوان ]
13 دی 1386 19:16
خاطرات عشقمان در زمستان از خاطرم میگذرد و آرزو می کنم باران در دیاری دیگر ببارد برف در شهری دور آرزو می کنم خدا زمستان را از تقویم خود پاک کند ! نمیدانم چه گونه٬ زمستان ها را بی تو تاب بی آورم ! « نزار قبا نی » سحر کوچولو
-
تشکر
13 دی 1386 13:17
سحر جان موتوشکر از اینکه خرابکاری های موتناب من را در وب لاگ صاف و صوف میکنی.
-
بدون عنوان آقا چی میگی
11 دی 1386 12:52
داشتم میگفتم که لازم به ذکره که بگم در کلهم اجمعین و در تمامی بینا بین صفحات وب و غیره یه دیوونه خونه هست که اونم منم شیر فهم شد