عنوان نداره

من خودم حوصله خوندن مطالب طولانی یو  به هیچ عنوان ندارم. ولی شما برین ای قسمت دوست من را بخونید.قشنگه ینی بد نیست.

موتوشکر

نظرات 4 + ارسال نظر
مهدی الف 15 دی 1386 ساعت 19:33

سلام خانمی با اینکه نوشتهات ساده است ولی به دل میشینه
دوباره میام

سلام اقای الف . ما خودمون سادییم نوشته هامونم سادس . راستشو بخوای بیشتر از این من که بلد نیستم بنویسم

Amin 16 دی 1386 ساعت 11:23

؟!!!
قضیه اینه که اصل را فقط دو نفر می تونن ببینن چون خیلی خصوصی شده.اصلاْ از گوشه کنارش هم راهی به چاهی نیست که با آهی بشه به ماهی مشترک رسید.
البته ما که تو ستاره ش موندیم.
به هر حال اینم خوبه!

امین جان عزیزم خیلی فلسفی مینویسی
این جمله بندی های منو میبینی همش از وی بی سوادیمه
پس بیزحمت یه ۵۰-۶۰ تا از اون پله های نردبونت بیا پایین تا من قشنگ بفهمم چی میگی

سلام . خوبی ؟ مثل همیشه دلنشین و عالی می نویسی . راستی ماهم به روزیم . خوشحال میشیم بی یای . بازم می یایم پیشت دوست عزیز . موفق و شاد باشی

سلام ملیکوم .ما از اینکه شما به ما لطف دارین بیسیار خوشنودیم و
سرافراز میفرمایید اگر بیاید پیش ما.

راستش رو بخواهی این داستان اگر خلاصه کنی دیگه جذاب نیست!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد