روز اول ذوق می کنی خودتو میکشی انگار این آخرین فرصته . می ری برف بازی . پرده ها رو میکشی کنار بارشش رو تماشا میکنی، روی اجاق قابلمه قل قل میکنه ... دم به دم چایی دم میکنی یا قهوه ! هی زارت و زورت یا شاید هم فِرت و فورت از منظره ی برفی جلوی پنجره عکس میگیری . فردا صبحش دوباره از خواب پا نشده نگاه میکنی لبخند می زنی "هنوز داره می باره ؟!!!" اما روزای بعد ابروهاتو می ندازی بالا ... که " جدی هنوز داره می باره ؟!" ... فکر می کنم فردا با لب و لوچه آویزون پای پنجره با خودت بگی: چرا بی خیال نمی شه !؟
سلام دوست عزیز.وبلاگ خوبی دارین.ایول.
خوشحال میشیم یه سری هم از کلبه عاشقانه ما بزنین.
راستی لینک و نظر یادتون نره.
ممنونیمممممممممممم.
موفق و پیروز باشید.