تقدیم به قاف

 

 

و "قاف" حرف آخر عشق است

آنجا که نام "تو" آغاز می‌شود

 

و قاف حرف اول قلب است

آنجا که نبض واژه‌های تو دلتنگ می‌شود

 

و قاف حرف اول قله است

آنجا که بادبان غزل‌هات باز می‌شود

 

و قاف حرف اول قاصدک است

آنجا که شعر برای تو پرواز می‌شود

 

و قاف حرف اول قبله است

آنجا که شعر تو آواز می‌شود

 

و قاف قاب دلمرده‌ی تنهایی ماست

آنجا که نام تو بر خاک، راز می‌شود

 

و قافِ قسمت تو شاید این باشد:

چه دیر زخم‌های کهنه‌ی تو باز می‌شود

 

(این یه زیرلفظی بود که تو ای قاف عزیز آدرستو به ما بدی قبل از اینکه خودمون پیداش کنیم!)

 

درخت گلابی

              -  توی حیاط خونه ما توی سرد ترین روزای زمستون وقتی حتی یه برگم روی تموم درختا پیدا نمیکنی برق دو تا برگ سبز  روی درخت گلابی نظر چشماتو به خودش جلب میکنه . آره وقتی هیچ جای حیاط اثری از سبزی نیست و همه جا رو سفیدیِ برف گرفته به راحتی میتونی دو تا برگ مصنوئی سبزُ بالاترین شاخه درخت گلابی بببینی

پ.ن: دیروز از زیر کمدم دفترچه ای رو که سال ۸۱ -۸۲  توش داستان مینوشتم پیدا کردم. (یادمه اون موقع ها چقدرم با این نوشته های نصفه نیمم حال میکردم ) محسا تو از این یکی خوشت میومد. نه؟!!!

روزی/جایی/وقتی

 

روزی/جایی/وقتی
کسی برایت خواهد گفت
قصه ی دخترک ساده ای را
که گم شده بود؛
خیلی روز پیش تر
دنبال عروسکش
میان برف ها،
وقتی دانه های انار را
کلاغ ها
ربوده بودند
به جای دانه های یاقوت...

(دزدی شده از قصر قورباغه ها ! )

از همه جا

امتحانمو ۲۰ شدم.

ماهیم خوب نمیشه..

ینی میگی میمیره ؟؟؟

 

تغیرات

امیدوارم از قالب جدید ما    همه خششون بیاد. سحر جون تو هم خوشت میاد دیگه نه؟

بالا خره فردا تلسم این پروژه ۳دی  میشکنه و ما میریم دانشگاه و خلاص .

همین بود خبر های امروز

 

سحر نکنه منظورت منم از نوشته های پایین ؟؟؟؟؟ هان ؟؟؟؟

بابا من که اگه از همین الان مودام برف بیاد تا اخر زمستون هر روز ذوق میکنم به عشق دیدن بارش برف از خواب بیدار میشم و هر روزش برف بازی میکنم. تو که خودت این چیزارو میدونی که بابام جان .

بگذریم.  

راستی یه خبر بد . یعنی خیلی بد . خیلی خیلی بد.(لطفا مطلب زیرو با حالت نوحه بخونید)

ماهیم داره میمیره     من طاقت دوریشو ندارم . ماهیه من باید سومین عیدش رو هم ببینه . اخ سحر کجایی که ببینی.

روز اول ذوق می کنی خودتو میکشی انگار این آخرین فرصته . می ری برف بازی . پرده ها رو میکشی کنار بارشش رو تماشا میکنی، روی اجاق قابلمه قل قل میکنه ... دم به دم چایی دم میکنی یا قهوه ! هی زارت و زورت یا شاید هم فِرت و فورت از منظره ی برفی جلوی پنجره عکس میگیری . فردا صبحش دوباره از خواب پا نشده نگاه میکنی لبخند می زنی "هنوز داره می باره ؟!!!" اما روزای بعد ابروهاتو می ندازی بالا ... که " جدی هنوز داره می باره ؟!" ... فکر می کنم فردا با لب و لوچه آویزون پای پنجره با خودت بگی: چرا بی خیال نمی شه !؟

تعطیلات مزاحم

با با این چه وضعیه

هی برف میاد هی تعطیل میکنن هی برف میاد هی تعطیل میکنن هی برف میاد هی ......

اه خسته شدم واسه چی تعطیل میکنن اخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عرضم به حضورتون که این روزا هیچ اتفاق خاصی نمیوفته . البته از صدقه سر این تعطیلات همش تو خونه ایم. اتفاقی هم بیفته ما نمیفهمیم.

از همه ی اینا بگذزیم یکی نیست به ر - الف بگه با کی اشتباه گرفتی من نه ماهم نه ستاره .

دست از سر ما ور داره بره دیگه اِ . خستم کرده دیگه اه. ادم به این سیریشمی ندیده بودیم.

راستی      سحر جون چرا اسم منو با این ح مینویسی ؟؟؟؟؟؟ این طوریه===> مهسا نه محسا

 

 

رهایی

به به بالاخره امتحان زبانمونو هم دادیمو خلاص شدیم. با این وجود میمونه یه ۳دی مکس که پروژشو هم بدیم و دیگه کلا خلاص شیم. البته بعد از همه اینا   گلاب به روتون      میمونه درسایی که سقوط کردن. میدونید که!!     

که اونا عبارت اند از : تاریخ ایران و جهان - زبان عمومی و زبان فنی . ببخشید دیگه سانسور شد.